هوراد جونيهوراد جوني، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

مینویسم برای عزیزترینم

داریم به تولد سه سالگی هوراد جونم نزدیک میشیم

1394/11/27 10:52
نویسنده : ندا
185 بازدید
اشتراک گذاری

متاسفانه مشغله زیاد بهم اجازه نداده بود که بیام و مطلب بزارم. این روزا واقعا درگیرم . کار دانشگاه، خونه، هوراد و.....این قدر دیر اومدم که شد موقع تولد سه سالگی این پسر طلا. از موقعی که ننوشتم خیلی میگذره.شهریور 94 که ما رفتیم زیباکنار. از اون طرف کنفرانسی توی مشهد بود که چسبیده به زمان رفتنمون زیباکنار بود که ضربتی خودم تنهایی رفتم و برگشتم. از اول مهر هم که ترم جدید شروع شد و ما همش در حال بدو بدو... این دانشجوهای ارشد هم که همه کارشون رو دوش بنده هست....و اما بگم از عشقم. این قدر شیرین زبونه که اگه این زبون را نداشت خیلی موقع ها از کوره در میرفتم. چون کلا بچه سمجیه و رو حرفش پافشاری زیاد داره بطوری که میگی ای بابا بزار تن به خواستش بدم ، اعصابم راحت بشه. تکیه کلامای شیرینی که داره و من عاشقشم اینه که راجع به هر چیزی که میبینه میگه " این اینجا چکار میکنه؟" مثلا" مسواکم اینجا چکار میکنه؟، مامان اینجا چکار میکنه؟ و....."

یه چیز دیگه که اول جملاتش میگه کلمه " مجبورم" هست که خیلی استفاده میکنه. مثلا" دستم به مداد رنگی نمیرسه مجبورم چارپایه بیارم" . جدیدا هم یاد گرفته هی اجازه بگیره. با اینکه ما اصلا رو این قضیه تاکیدی نداشتیم

" مثلا میگه میشه ایت آبو بخورم؟" که جالبه راجع به این سوالش یه چیزی که هست اینه که آب قدیمی  یا به قول خودش " گدیمی" را بخوره. نمیدونم چرا. میپرسه که بگی بخور . اگه بگی نه هم در نهایت میخوره..از شیرین زبونیاش نمیشه گفت چ.ن این قدر فی البداهه چیزایی میگه که آدم میمونه. هیچ وقت هم نمیگه " اومدم" میگه " آمدم"  که البته این مدل مادربزرگش هست که یاد گرفته. چند روز پیش داشتم ظرف میشستم اومده بود صندلی گذاشته بود داشت همه جا را خیس میکرد . هیچی بهش نگفتم فقط یه سوالی پرسید جواب ندادم بلافاصله گفت " چرا جواب نمیدی؟ جواب بده.." که میخواستم غش کنم واسش. اومده به من میگه" مامان گذا زیاد خورده شگمش گنده شده". دیگه دارم این عادتیکه هی ذوست ذاره دست بزاره رو شکم من را از سرش میندازم چون میترسم دردسرساز بشه.

موهاشم بشدت بلند شده میخوام واسه تولدش ببرم آرایشگاه زنونه. خدا کنه همکاری کنه.... بالاخره دل زدم به دریا و با وجود نبود امکانات میخوام تم تولدش را داستان اسباب بازی انتخاب کنم. کیکشم میدم به کوک  که بتونه خوب در بیاره. آتلیه هم میخوام ببرمش السا . واسه 19 اسفند وقت گرفتم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)