هوراد جونيهوراد جوني، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

مینویسم برای عزیزترینم

هفده-هجده و نوزده ماهگی

1393/8/17 2:29
نویسنده : ندا
715 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره بعد از مدت طولانی اومدم. نمیدونم چرا اینقدر نوشتن سخته. تو این مدت اتفاقات تلخ و شیرینی داشتیم که از تلخ ترین اون اصلا صحبتی نمیکنم و نمیخوام اینجا چیزی درموردش بنویسم. فقط از خوبهاش مینویسم.

ما ششم تا دهم شپهریور را که مصادف باآخرین هفته هفده ماهگی هوراد بود به مشهد رفتیم و این اولین تجربه هوراد برای دیدن مشهد بود. هتل فردوس مشهد رفتیم که هتل واقعا خوبی بود و به همه توصیه میکنم که امتحان کنن. کافی شاپ و رستوران عالی داشت. بوفه صبحانه اش خیلی مفصل بود. درضمن تارت میوه و پیتزا استیک فوق العاده ای داشت که حتی تهران چنین مزه ای را نچشیده بودم. هوراد هم در کل  اذیتی نداشت. صبح ها از بوفه صبحانه بهش میدادم و لی ناهار و شامش کمی دردسر داشت. رستوران برادران کریم هم رفتیم که چلو ماهیچه خیلی خوبی داشت و به هوراد هم از همون دادم. سرزمین موجهای آبی نرفتیم چون واسه سن هوراد مناسب نبود و فکر کردیم که خسته میشه. توی حرم هم به قفسه مهرها خیلی علاقه نشون میداد و میخواست همه را بریزه روی زمین. کلی توی فضای اونجا بدو بدو میکرد. بهرحال شلوغ بود و زیاد نمیتونستیم بمونیم.توی هواپیما موقع رفتن خیلی عالی بود و هوراد هم خوابید ولی واسه برگشت بشدت گرم بود وآقا هوراد هم کمی ناآرامی داشت وخلاصه اذیت شدیم. بهرحال سفر خوبی بود. از پایان شهریور هم که کلاسهای دانشگاه شروع شد. از مهرماه هوراد کلاس رنگ کارگاه آبان را میره . اولش دوست نداشت ولی جلسات که جلو رفت با محیط خو گرفت. ضمن اینکه کار با رنگ را خیلی دوست داره. کلا کلاس 6 جلسه است و با یک جلسه تعطیلی واسه  تاسوعا عاشورا فقط یه جلسه دیگه داریم. مطمئن نیستم واسه ترم جدید ببرمش چون هوا سرد میشه. هوراد تو این مدت خیلی عوض شده. بزرگتر شده. کلمات جدیدی میگه و سریع هم پیشرفت میکنه. غیر از بی بی انیشتین به کارتونه دانل داک و میکی موس علاقمند شده(البته با توضیحاتی که رضا روی کارتون ها میذاره) . به نظرم این کارتونها مناسب سنش نیستن واسه همین سی دی اش را جمع کردم.

لغاتی که میگه:

ماه: عاشقه ماهه و روی  " ه" آخرش هم خیلی تاکید داره. بیرون هم که میریم همشپ دنبال ماه میگرده و تا میبینتش کلی ذوق میکنه. حتی تو خواب هم بعضی موقع ها میگه ماه. خیلی جالبه برام گاهی اوقات تو خواب کلماتی را میگه و دقبقا از همون چند تاییه که بلده

"نه":  را زیاد میگه البته بجای"ن " اول" د " بکار میبره. فقط جالب اینه که میتونه نون را تلفظ کنه ولی عادت کرده. فقط چند روزه که در جواب یه سوال من دقیقا میگه" نه"  ازش میپرسم دودکش قطارت دود میده؟ میگ"  نه" و نونش را هم محکم  و با تاکید میگه. یا مثلا "آب" را قشنگ بلده بگه ولی  به آب میگه:"عوب" که   "  ع" را هم از توی گلوش میگه. "

نگین" را هم میگه "عه عه  ن"

بهش میگم با تلفن میخوای با کی حرف بزن؟ میگه عه عه ن

به  " نی  نی" هم میگه:" نه  نه( به نونش کسره میده)"

مامان را خیلی قشنگتر میگه و مرتب هم میگه:"ماما ن  ممه( شیر میخواد)"و وابستگیش هم بیشتر شده.

بابا هم که کلمه ایست که ورد زبونشه و کلا وقتی رضا هست اجازه نمیده رضا نفس بکشه. مرتب میگه بابا و رضا هم باید پا به پا ش تلویزیون ببینه بازی کنه و..... کلا سختیش همینه که دائم ما باید دور و برش باشیم.

کارای خطرناک زیادی میکنه مثل راه رفتن و پریدن از مبل. واسه همین یک لحظه نمیشه تنهاش گذاشت.

کتاب مورد علاقه اش فعلا پوپو   و می می نی هستش  و البته شیمو.  اسم می می نی را هم قشنگ میگه می می .توی  یکی از داستانا شیمو راننده قطاره. به داستان کاری نداره فقط از اول تاآخر کتاب عکس قطار را نشون میده و میگه بگو که از دودکش قطار دود میاد . بطوریکه زبونم مو در میاره از بس این جمله را میگم. حتی بسرم میزنه که بردارم کتاب را قایم کنم.

البته صحبت زیاد میکنه که حالا تو ذهن ندارم.

کارای جالبی هم میکنه که فقط تا جایی که تو ذهنم میاد مینویسم. مهمترینش هم قر دادنش موقع آهنگه که هر بار به یه فرمی هست. کلا عاشق موسیقیه. تو کلاسشون فقط اینه که تاآهنگ را میشنوه شروع میکنه به نانای کردن.

حروف انگلیسی که میگه: a, b, d, h,s

این حروف را روی هر جایی ببینه میگه. مثلا توی کتاب داستانش پایین صفحه  حرف انگلیسی b بود سریع نشون داد و گفت.

لجبازی هاش هم که زیاد شده که البته فکر کنم گذراست و مقتضی سنشه. ساعتها کنار ظرفشویی( بیشتر رضا اینکار را میکنه) روی صندلی میایسته وآب بازی میکنه .آخر سر هم که میخواهیم بیاریمش پایین باز ناراضیه وآب بازی میخواد. خلاصه برای سرگرم کردنش بایستی کلی انرزی بذاریم. موهاشم که حسابی بلند شده. بردمش سلمانی کلی گریه کرد ما هم بدون اینکه دست به موهاش بزنیم برگشتیم خونه. البته همه میگن موی بلند بهش میاد. خودمم موهاش را خیلی دوست دارم.

الان که دارم مینویسم هوراد  چند روزیه که بیست ماهه اش تمام شده و وارد بیست و یک ماهگی شده. پس همین جا بیست ماهگیت را تبریک میگم عشق کوچولوی من.

پسندها (2)

نظرات (0)