هوراد جونيهوراد جوني، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

مینویسم برای عزیزترینم

پایان هفت ماهگی

1392/7/9 14:59
نویسنده : ندا
119 بازدید
اشتراک گذاری

هوراد جان دیروز هفت ماهش تمام شد و خیلی جالبه که دقیقا دیشب برای اولین بار چهار دست و پا شروع به راه رفتن کرد. البته ده روزی بود که میخزید و راه میرفت و گاه گداری هم چند قدم چهار دست و پا میرفت ولی دیشب یه مسافت زیادی را چهار دست و پا رفت. لبخندالبته بگم انگیزه راه رفتنش جارو برقی بود که با روشن کردنش مات و مبهوت شده بود.

 بیشتر هم ترجیح میده بره روی سرامیک ها تا روی فرش. از صدای اسباب بازیهاش که میزنه رو سرامیک خوشش میاد.

از این ماه اگه بخوام بگم اینکه بعد از واکسن شش ماهگی ضعف شدید پیدا کرده بود و چند روزی درجه حرارتش پایین اومده بود تا به حال عادی برگشت. بعدش هم دوباره یه سرماخوردگی که البته فقط آبریزش بینی بود و خدا راشکر تب و .. نداشت.  به خاطر سرما خوردگیش مدتیه که دیگه بیرون نرفته غیر از جمعه که رفتیم فروشگاه پیرایوا که تازه از ماشین پیاده اش نکردیم. در طول روز جدیدا بعداز ظهر ها یکی دو ساعتی میخوابه ولی شبها موقع خواب همچنان با نا آرامی و گریه میخوابه.

غذای کمکی اش هم که همچنان فرنی و حریره و سوپ و گاهی پوره. از فردا میخوام زرده تخم مرغ را براش شروع کنم.

یه چیز جالب دیگه این که شبکه تماشا بین برنامه هاش یه آهنگی میذاره که عاشق اون آهنگه و وقتی میشنوه حتی اگه جلوی تلویزیون نباشه لباش پر از خنده میشه( همون خنده ناز و همیشگیش  موقع دیدن چیزایی که دوست داره مثل قاب نقره، ).

الان هم رو پای من نشسته و نمیذاره ادامه بدم.

اینم اولین نوشته های هوراد جونی:چشمک

اذذذذذذذذذذذذذظَََشش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)