هوراد جونيهوراد جوني، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

مینویسم برای عزیزترینم

ما برگشتیم

1392/4/24 16:04
نویسنده : ندا
143 بازدید
اشتراک گذاری

ما از ١٦ خرداد تا ٢١ تیر اصفهان بودیم. تو این مدت اینقدر وقت نداشتم که نشد از هوراد جونی بنویسم. واکسن ٤ ماهگی هوراد را هم مثل ٢ ماهگیش تو اصفهان زدیم. اصفهان که بودیم هوراد جون عادت تا ٢ شب بیدار بودنش را ترک کرد و خدا را شکر شب و روزش برگشت سر جاش. حالا دیگه غلط میزنه. تلاش بیشتری برای بلند شدن از سر جاش انجام میده و گردنش را بیشتر از قبل بالا میاره تا بلند بشه. اونجا سه بار هم دکتر بردیمش. پیش دکتر خدایی و قائمی واسه سرفه هاش که هر دو گفتند حساسیته و یک بار هم بهد واکسنش چون خیلی کم وزن اضافه کرده بود که دکترخدایی گفت طبیعی و بچه ها تو فصل گرم نمودار رشدشون کند میشه و تیر و مرداد همین جوری. البته من هنوز نگرانم . الان که تهران اومدیم هم دکتر خودش مسافرته و تا آخر مرداد نیست. درضمن استفراغ هاش خیلی کمتر شده . نمیدونم علتش چیه ولی شاید به این دلیله که من دیگه شیر نمیخورم و شیر هم از عواملیه که واسه رفلاکس حساسیت میاره. در ضمن هوراد جون اصفهان که بودیم یاد گرفت که تو کالسکه هم بخوابه و همش بغل نشه. راستی دیگه از آدم هایی که جدید میبین غریبی میکنه و لباش رو جمع میکنه و میخواد گریه کنه ولی با اطرافیانش که میشناسه تا میتونه میخنده. به خصوص صبح ها که خیلی سرحاله.اونجا به مامان بابام خیلی زحمت دادم  که از همین جا ازشون تشکر میکنم هرچند با یه جمله ساده نمیشه از زحماتشون تشکر کرد .به خصوص بابام که با وجود کمردرد شبانه روز هورادی را بغل میکرد راش میبرد میخوابوندش ساعتها با حوصله زیاد باهاش بازی میکردو .......

امیدوارم همیشه سالم وسلامت باشند

هر وقت وقت کنم عکس هاس اصفهانش را هم میذارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)