هوراد جونيهوراد جوني، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

مینویسم برای عزیزترینم

از تو بگم

1392/2/17 22:27
نویسنده : ندا
109 بازدید
اشتراک گذاری

هوراد جوني تو اينقدر شيرين و بامزه اي که هر چي بگم کم گفتم. از همون اول که بدنيا اومدي خيلي هوشيار بودي و اين رو همه اطرافيان هم فهميده بودن. خيلي باهوش و حساس به صداها. از همون اول نوزاد شل و ولي نبودي. قربونت برم ن که از همون اول يه کمي گردن ميگرفتي. هر چي ميگذره بيشتر ميفهمم که چقدر باهوشي. اينو دکتر بهرامي هم گفت . امروز ٢ ماه و ٦ روزته. الان ديگه وقتي باهات حرف ميزنم ميخندي. خنده هاي که دل آدم واست ضعف ميره. توي اتاقت که ميبريمت آنچنان به استيکر هاي روي ديوار نگاه ميکني که آدم ميمونه چي از اينا دريافت ميکني و از همه مهم تر اين که عاشق الاغ موزيکالتي که ميتونم بگم نيم ساعت همينطور بهش زل ميزني. آخه چي ازش ديدي که اي قدر دوسش داري عزيزکم.. گاهي اوقات براي یه مدت طولاني به من زل ميزني بدون اينکه پلک بزني. اين کارو جديدا موقع شير خوردن هم انجام ميدي .آخه تو با اين کارات آخر ما رو ميکشي ها. ماچ 

تا همين دو هفته پيش روزا ميخوابيدي و شبا بيدار بودي ولي از وقتي رفتيم اصفهان شب و روزت را فهميدي. ولي روزا ديگه اصلا نميخوابي ولي شب حول وحوش ساعت ٩و ١٠ ديگه ميخوابي. قيافتم که توي خواب اين قدر خوردنيه که نميشه توصيف کرد. در هر صورت تو عشقیییییییییییییییییییییییییییییییییییییماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله نگین
21 اردیبهشت 92 19:47
دلم زود زود واست تنگ میشه




منم همين طور (هوراد)


negin
21 اردیبهشت 92 22:06