هوراد جونيهوراد جوني، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

مینویسم برای عزیزترینم

شهربازی

1392/8/12 22:59
نویسنده : ندا
155 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب یعنی در هشت ماه و یک روزگی هوراد جون رفتیم یاس طبقه چهارمش یه شهربازی درست کردن که البته یه بار دیگه هم رفته بودیم ولی دیدیم بدرد هوراد نمیخوره . رفتیم کافی شاپ و زود اومدیم. اما دیشب تصمیمم گرفتیم بره بازی کنه. هر چند از سنش بیشتر بود و همه بزرگ بودن. فقط رفت توی اتاق توپ که مسئولش اجازه داد من هم باهاش برم داخل. خوشش اومده بود ولی خوب زود خسته میشه. هنوز واسه سنش زوده که این جور جاها بیاد.  روی کالسکه هم میخواستم ببرمش که دیگه این را مسئولش اجازه نداد من هم بشینم و ما هم بیخیال شدیم.

 

 اینم یه عکس هنری از هوراد روی سرسره

 

پریروز هم برای اولین با توی حموم نشست توی تشتش که پر آب کرده بودم. اولش کمی از شناور شدن وی آب میترسید ولی بعد از چند ثانیه خوشش اومد. تا حالا از ترس اینکه ممکنه سرما بخوره سریع حمومش میکردیم ولی حالا دیگه چون میشینه تصمیم گرفتیم آب بازی هم بکنه. یه چیز دیگه  و اونم اینکه  پریشب ماشین کنترلی اش را برای اولین بار براش روشن کردیم. به محض اینکه شروع به حرکت دادنش کدیم ناراحت شد و ترسید و رفت به حال گریه. نمیدونم چرا. ما هم برش داشتیم که نبینه. امشب هم همین حرکت را به سگش که میخونه و میرقصه کرد. درنتیجه این هم فعلا توی کمد گذاشته شد. ظاهرا اسباب بازی های حرکتی اش را فعلا دوست نداره.

یه کار جالب دیگه که امشب انجام میداد این بود که اتق تاریک بود داشت شیر میخورد بهد یه نگاه به من میکرد و میخندید دوباره یه کم میخورد دوباره یه نگاه میکرد میخندید و.....(خنده اش هم مدلش به صورت ههه ههه شده)

 

اینم یک نمونه از خرابکاری هوراد گلی

 

هورادی هر روز کارای جدید داره میکنه که مسلما همش را نمیشه با نوشتن توصیف کرد . باید دید و لذت برد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)